نظریه های یادگیری
مقدمه :
یادگیری تغییر نسبتا دایمی در رفتار است که در نتیجه تمرین حاصل شده است. تغییراتی در رفتار که حاصلاش (و نه تمرین) ، با شرایط موقت جاندار (مثل خستگی یا حالات ناشی از مصرف برخی داروها) باشند مشمول این تعریف نمیشود
نقش یادگیری در همه صحنههای زندگی نمایان است. یادگیری نه تنها در آموختن خاص مطالب درسی ، بلکه در رشد هیجانی ، تعامل اجتماعی و حتی رشد شخصیت نیز دخالت دارد. مثلا یاد میگیریم از چه چیزی بترسیم، چه چیز را دوست بداریم. چگونه مودبانه رفتار کنیم و چگونه صمیمیت نشان دهیم.
نظریه های یادگیری
اصولاً هر فعالیتی یک مبنای نظری دارد که منتج از یک سری تحقیقات و تابع یک اصول و شناخت کلیت یافته¬ای است .
نظریه به معنای وسیع عبارتست از تعبیر و تفسیر حوزه ای از شناخت . در نتیجه براساس این تعریف، نظریه¬های یادگیری اصول کلیت یافته¬ای هستند در زمینه یادگیری و شرایط آن . یعنی نظریه¬های یادگیری در واقع تحلیل کننده شرایط یادگیری است .
بسیاری از معلمین و دانشجویان بین نظریه و فرضیه تفاوت قائل نیستند یا اشتباه می¬کنند وقتی می¬گوییم فرضیه یعنی یک راه حل احتمالی علمی مسا¬له در برابر یک مسا¬له¬ای که هنوز صحت و سقم آن تایید و یا رد نشده است .
اما نظریه ها مجموعه ای از معرفت و دانش بشری هستند در حوزه¬ای از مطالعات که دقیقاً به اثبات رسید ، این نظریه یا مجموعه تحقیقات یک کلیات دارند که مجموعه آنها را شامل می¬شود . در واقع بر اساس آن کلیات است که شما می¬توانید یک فعالیت را تعریف و تفسیر کنید بنابراین به معنای تا¬یید نشده هستند ، اما به این معنی نیست که مطلق باشد ، همین است و دیگر عوض نمی¬شود ، خیر . پس نظریه قابل تغییر و تحول هست. در نظریه مجموعه عوامل در اختیار محقق نیست مخصوصاً در تحقیقات علوم انسانی و گیاهی ، گر چه اکثر نظریه¬ها¬یمان در روانشناسی تربیتی و یادگیری بر اساس تحقیقاتی است که در آزمایشگاه صورت گرفته و دقیقاً همان مراحل کنترل که در بقیه تحقیقات وجود دارد در اینجا حاکم است ولی با این حال ما نظریه را بعنوان یک قانون و قطعیت نگاه نمی¬کنیم ولی نتایج تا¬یید شده و پذیرفته شده بر اساس کار محقّقان است .
نظریه¬های مختلفی در زمینه یادگیری وجود دارد که ما آنها را در دو حوزه و قلمرو مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم .
حوزه رفتار گرایی یا نظریه¬های شرطی
حوزه نظریه¬های شناختی
دیدگاه این دو نظریه در مورد یادگیری و حتی در زمینه آموزش کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. حال این سوال مطرح می¬گردد که اگر یادگیری یک مفهوم مشخص است ، پس چرا این همه نظریه¬های مختلف وجود دارد و نقد زیاد شده است ؟
دلیل آن اینست که محقق و روانشناس بر اساس دیدگاه خود و یا از منظری که به یادگیری نگاه می¬کند آنرا تعبیر و تفسیر می¬کند بنابراین نگاه او درست است و غلط نیست . او از یک زاویه نگاه می¬کند اما باید یادآور شد که نظریه نمی¬تواند باز¬گو کننده تمام مجموعه فرآیند یادگیری باشد .
اگر چه مقوله بحثمان در این حوزه و حیطه نیست و عزیزان باید به کتاب روانشناسی تربیتی و یادگیری مراجعه کنند . اما چون در جلسه قبل بحث ما تدریس و یادگیری بود لذا باید از نظریه یادگیری تا حدودی آشنا باشیم .
در نظریه رفتارگرایی افراد زیادی را دیدید که معروفترین آنها اسکینر و پاولف می¬باشند. اما آنچه در روانشناسی تربیتی بیشتر مطرح می¬باشد اسم اسکینراست که مترادف شده با رفتارگرایی رفتارگرایان اصولاً یادگیری را عبارت از ایجاد و تقویت رابطه و پیوند بین محرک و پاسخ در سیستم عصبی فرد می¬دانند . اینها معتقدند یک نوع رابطه و پیوند عصبی بین محرک و پاسخ است که در فرد تغییر ایجاد می¬کند .
البته دیدگاهها متفاوت است که مشهورترین آنها شرطی شدن کلاسیک یا شرطی شدن پاولوفی و یا شرطی شدن واکنشی است و دیگر نظریه شرطی شدن فعال است که بیشتر بنام اسکینر است ، که ما سعی می¬کنیم برای نمونه اشاره کنیم . و بعد این نظریه¬ها را تحت عنوان الگوهای یادگیری دنبال کنیم.
حال سوال اینجاست که چرا ما نظریه¬ها را تحت عنوان یادگیری دنبال کنیم ؟
می¬گوئیم چون می¬خواهیم کاربرد آن را بررسی کنیم بهمین دلیل نظریه¬ها را تحت عنوان الگوهای یادگیری ذکر می-کنیم .
پس از دیدگاه رفتارگریان یا شرطی شدن ، یادگیری یا تغییر عبارتست از ایجاد و تقویت رابطه بین محرک و پاسخ در حالی که در نظریه شناختی برعکس است . آنها معتقدند یادگیری ناشی از شناخت، ادراک و بصیرت است اما به هیچ وجه شناختیها منکر نظریه رفتارگرایان نیستند چون هر کدام از آنها از زاویه¬ای به قضیه نگاه می¬کنند به قول مولوی « هر کسی از دید خود شد یار من وز درون من نجست اسرار من » بنابراین هر کس نظر خودشان را بیان می¬کنند .
برای نمونه از رفتاریها ، نظریه سورن¬لایت و از شناختیها هم نظریه « برونر » را مطرح می¬کنیم و تیتروار آنرا مورد بحث و بررسی قرار می¬دهیم .
همه شما با کاری که آقای سورون¬لایت با گربه یا حیوانی که در قفس بوده انجام داده. آشنا هستید حیوان گرسنه است ، و وقتی که گرسنه است به تلاش می¬افتد ، و حرکت می¬کند و بطور نا¬خودآگاه بر روی کفه قرار می¬گیرد ، به محض اینکه روی کفه قرار گرفته غذا در اختیارش قرار داده می¬شود. گربه ، کم کم از طریق آزمایش و خطا درمی¬یابد که هرگاه غذا می¬خواهد باید روی کفه قرار بگیرد بر همین اساس از نگاه سورون¬لایت و اسکینر ، یادگیری چه در انسان و حیوان در اثر کوشش و خطا ایجاد می¬شود . آنان برای تحلیل و حمایت نظری از بحث خودشان ، تحقیقات آزمایشگاهی زیادی دارند و سه قانون را مطرح می¬کند .
یکی از این قوانین ، قانون آمادگی است ، قانون آمادگی یعنی چه ؟
یعنی اینکه فرد باید به یک مرحله از رشد و دانش برسد که بتواند موضوع را بفهمد ، مثلاً فردی چراغ نفتی دارد و می¬خواهد روشن کند کبریت می¬زند ولی روشن نمی¬شود . فکر می¬کند نفت ندارد و یا کبریت مشکل دارد ولی مشکل از آنها نیست با اندکی دقت متوجه می¬شود فتیله به اندازه کافی بالا کشیده نشده که شعله بتواند به آن برسد.
بنابراین کار معلم در اصرار وزیدن برای آموزش دادن دانش¬آموزان که از نظر ظرفیت عقلی و ذهنی به آن مرحله نرسیده مثل روشن کردن چراغ نفتی است .
قانون دیگری که آقای سورون¬لایت در بحث مطرح می¬کند ، قانون اثر است
یعنی بین محرک و پاسخ باید رابطه خوشایندی وجود داشته باشد . یعنی اگر گربه که بر روی کفه قرار گرفته بجای غذا ، کتک بخورد . آیا دوباره بر روی آن کفه قرار خواهد گرفت برای گرفتن غذا ؟ مسلماً خیر پس غذا ، یک عامل محرک خوشایند است .
در این آزمایش و خطا وقتی رفتاری از ارگانیسم سر زد . باید این رفتار همراه باشد با یک فرایند خوشایند تا موجب تثبیت شود . این یک قانون اثر است .
سومین قانونی که آقای سورون¬لایت مطرح می¬کند، قانون تمرین و تکرار است
ایشان معتقد است وقتی قانون اثر یعنی رابطه بین محرک و پاسخ خوشایند شد . اگر چنین رفتاری تکرار و تمرین شود ، بیشر تاثیر می¬گذارد . بنابراین در نظامهای آموزشی ، فرهنگ تکلیف و تمرین دادن رایج شد ولی سوال اینجاست که آیا هر نوع تکلیف و تمرین و یا تکراری موجب یادگیری خواهد شد . جای تامل دارد و حتی خود آقای سورون¬لایت در پایان کارهایش می¬گوید ، هر تغییر تکراری موجب یادگیری نمی¬شود و حتی ممکن است برخی از تمرینها موجب باز داشتن یادگیری و کندی یادگیری شود . مثل تمرینهایی که در گذشته اغلب مدارس داشند ، تمرینهای تکراری و بی¬معنا و خسته کننده¬ای که ما در طول تحصیلات داشتیم .
در اینجا سورون¬لایت حداقل دو ویژگی برای تمرین مطرح می¬کند
عامل شدت : به زبان ساده هر چه محرک در مقابل محرکی که ارائه می¬شود خوشایند باشد و از شدت خوشایندی بیشتری بر¬خوردار باشد ، یادگیری بیشتر خواهد بود یعنی اگر تمرینی که من انجام می¬دهم احساس کنم علاقه¬مند به این تمرین هستم ، آن تمرین موثر است و اگر تمرین با بی¬میلی و با فشار انجام دهم ، نتیجه بخش نیست .
عامل تازگی : هر چقدر فعالیتی که ارگانیسم بخواهد انجام دهد ، تازگی داشته باشد ، یادگیری بیشتر است و هر چقدر مطالب تکراری و کهنه باشد و از تازگی برخوردار نباشد آن تمرین ، زیاد تمرین موثر نخواهد بود . بنابراین معلمان در امر تدریس و آموزش بچه¬ها باید به این دو امر توجه داشته باشد و اگر دو عامل شدت و تازگی در تمرین حذف شود ، درس جذابیت خود را از دست می¬دهد اما در نگاه شناختی«برونر» بعنوان یکی از شاخصه¬های این نوع تئوری مطرح می¬باشد .
در حالیکه رفتارگراها معتقدند که محیط یک عامل بسیار مهم در امر یادگیری است . همانطوری که اسکینر اشاره کرد و می¬گوید با دستکاری عامل محیط می¬توانیم موجب یادگیری آن موجود زنده شویم اما در دیدگاه شناختیها ، یادگیری را . تنها عامل محیطی نمی¬دانند بلکه آنرا یک عامل درونی و ذهنی رابطه و شناخت پدیدها ، بصیرت و بینش تلقی می¬کنند .
« برونر » در فرایند یادگیری بر چند عامل تاکید دارد
تاکید بر فرایند یادگیری : رفتارگراها به نتیجه بیشتر توجه می¬کنند . مثل خودمان که چی یاد گرفتیم در حالیکه شناختیها مثل برونر به فرایند بیشتر توجه دارد . مثلاً چگونه یاد گرفتیم .
ممکن است یک دانش آموز در کلاس بیست بگیرد اما نه از طریق تجزیه و تحلیل و فهم و آزمایش بلکه فقط از طریق تکرار محض . « برونر » می¬گوید : این واقعاً ارزشمند نیست . آن نتیجه¬ای ارزشمند است که در فرایند مطلوب کسب شود و یا ممکن است محصول یک کارخانه¬ای بسیار مرغوب باشد اما همین کالای مرغوب در اثر استثمار کارگر بوجود آمده باشد . کالایی ارزشمند است که در یک فرایند تولید عادلانه و در محیط سالم بوجود بیاید . بهمین خاطر برونر به فرایند بیشتر توجه می¬کند .
تاکید بر ساخت شناختی¬فرد فرد زمانی مساله¬ای را یاد می¬گیرد که زمینه و پایه آن را در ذهن داشته باشد و اگر زمینه و پایه آنرا در ذهن نداشته باشد یادگیری صورت نمی¬گیرد .
تاکید بر بصیرت و شهود . یعنی کشف رابطه .
انگیزش درونی :
البته « برونر » انگیزه بیرونی را رد نمی¬کند می¬گوید شما وقتی شاگرد فعالیتی را انجام می¬دهد پاداش می¬دهید و او را تقویت می¬کنید ولی تا چقدر ؟ بالاخره بجایی می-رسید که دیگر محرکهای شما تاثیر¬گذار نیست . ایشان می-گوید : یادگیری اگر بر اساس انگیزه¬های درونی باشد مثل شاگردی که پیشرفت و اعتبار را دوست دارد حتی اگر پدر و مادر توصیه کنند کمتر بخوان و کمتر کار کن ولی او علاقمند است چون انگیزه درونی دارد .
شناختیها به محرک درونی و انگیزهای درونی بیشتر بهاء می¬دهند در حالیکه رفتارگراها به انگیزهای بیرونی بیشتر اهمیت می¬دهند . این بدان معنی نیست که رفتارگراها انگیزهای درونی را قبول ندارند یا شناختیها انگیزهای بیرونی را . بنابراین معلم خوب ، معلمی است که در شرایط خاص تشخیص دهد کدام یک از محرکها را استفاده کند و تا بتواند محرکهای بیرونی را به محرکهای درونی تبدیل کند . یادگیری از راه دور: ابزار نیرومندی برای متخصصان پرتوانمند
پرتوانمندی(multiskilling) اصطلاح جدیدی در زبان انگلیسی است و بواقع آنقدر جدید است که هنوز در تازهترین نگارشهای لغتنامههای انگلیسی آکسفورد و وبستر نیامده است. من تعریف کوتاهی برای این واژه دارم: «بهدستآوردن و بهکاربستن مجموعهای از مهارتهای مختلف در محل کار». این واژه بسیار مورد استفاده متخصصان منابع انسانی قرار میگیرد.
در این دوران که خرید از مراکز خارجی رواج مییابد و اندازه و قطع کالاها کوچک و کوچکتر میشود و در نتیجه، بیکاری به تهدیدی جدی بدل میگردد، نیاز فزاینده و فوری ما این است که به افرادی پرتوانمند بدل شویم. خصوصاً حرفه اطلاعرسانی در بریتانیا از رکود اقتصادی و کاهش تبعی تعداد کارکنان کتابداری و اطلاعرسانی صدمه دیده است. مشاهده افرادی در کتابخانه که هر یک کار دو یا سه نفر را انجام میدهند، یا میکوشند که انجام دهند، نامعمول نیست. اکنون افراد خیلی زود درمییابند که از آنان انتظار میرود یک شبه مهارتهایی را ــ مثلاً ــ در مدیریت مالی، مدیریت پروژه، یا بازاریابی، علاوه بر تخصصی که در مدیریت اطلاعات دارند به دست آورند.
مهندسان اجتماعی پیشبینی میکنند که در آیندهای نه چندان دور، زمانی میرسد که م در طول حیات کاری خود، چندین بار حرفه خود را تغییر میدهیم. حتی امروز نیز انعطافپذیری در برخورد ما با کارکردهای شغلیمان برای اشتغال مداوم و مستمر، یک الزام همگانی است. آیا توانایی چشم بستن بر این گرایش را داریم، یا اینکه میتوانیم برای حفظ شغل خود گامهایی برداریم و چه بسا شغلهای جدید و رضایتبخش دست و پا کنیم؟ چگونه میتوان این کار را انجام داد؟ با پرتوانمندی؛ یعنی با تضمین این که بتوانیم به کارفرمایان ــ کنونی و آتی ــ خود نشان دهیم که دارای مهارتهای مطلوب هستیم.
برنامههای مهارتآموزی و ارزشیابی علمی در بریتانیا وجهه فزایندهای یافته است؛ در نتیجه بازار تحصیل و مهارتآموزی در بریتانیا اکنون دارای گردش سالانهای برابر با 5/3 میلیون پوند است. کمیسیون اروپایی برنامهای با نام «لئوناردو داوینچی» با هدف ترویج توسعه خطمشیها و اقدامات مستمر شغلی ارائه کرده و بودجهای در حدود 600 میلیون دلار امریکایی تنها به همین برنامه که از 1995 تا 1999 اجرا خواهد شد تخصیص داده است.
مفهوم محوری برنامه لئوناردو این است که مهارتآموزی باید جزئی همیشگی و ضروری از حیات کاری فرد باشد، و به منظور پشتیبانی از ایده نیروی کار پرتوانمند و کاملاً کیفی، سال 1996 «سال یادگیری مادام العمر» نامیده شده است. اکنون به مهارتآموزی یا یادگیری، بسیار بیشتر از هر زمان دیگری توجه میشود. بستههای آموزش آزاد، یا از راه دور، زیاد شدهاند. در راستای اهداف این مقاله، اصطلاح «یادگیری از دور» (یعنی زمانی که دانشجو یک موضوع یا مهارت را، بیرون از محیط کلاس درس و بدون کمک گرفتن از آموزش چهره به چهره، با استفاده از کتاب راهنما، نوار دیداری یا شنیداری، و دیگر رسانههای الکترونیکی و البته با پشتیبانی آموزش از راه دور میآموزد) مفهوم «یادگیری آزاد»(open learning) (نوعی از یادگیری که بیرون از کلاس درس انجام میشود و نوارهای دیداری و شنیداری، کتابهای خودآموز، و... را در بر میگیرد) را نیز شامل میشود.
در برنامه مطلوب مهارتآموزی، ممکن است مهارتآموزی «ضمن خدمت»، مهارتآموزی رسمی همگانی در کلاس درس، و انواع گوناگون آموزش از راه دور با هم ترکیب شوند. به نظر من هیچ نوع مهارتآموزی بهتر از آن مهارتآموزی «ضمن خدمت» که به وسیله یک متخصص داده شود نیست. اما در غیاب این نوع از آموزش، محصولات آموزش از دور میتوانند جایگزین قابل قبولی به شمار آیند. اگرچه آموزش از دور راه حلی برای موانع موجود بر سر راه مهارتآموزی ــ موانعی همچون هزینه، غیبت کارکنان، و ...ــ ارائه میدهد، اما معایبی نیز دارد. یادگیرنده از راه دور چهبسا که احساس انزوا کند و دلش هوای تعامل چهره به چهره با همدرسانش را کند؛ او میخواهد با جلب توجه مستقیم و شخصی معلم، اطمینان خاطر کسب کند. بعلاوه، چه بسا از نظر استفادهکننده، بستههای آموزش از راه دور موجود، قالب کاملاً مناسب نداشته باشند. بهترین بستههای آموزش از راه دور، اگر استفاده کننده مجبور باشد برای استفاده از آن بر روی نرمافزارها و سختافزارهای جدید سرمایهگذاری کند، ارزش خود را از دست میدهند.
آموزش از دور به چند دلیل از پروفایل بسیار خوبی برخوردار است:
1. به استفادهکننده امکان میدهد به جای غیبت از محل کار، خودش در فرصتهای خاص خودش مطالعه کند. این امر البته ممکن است از نظر استفادهکننده، در مقایسه با حضور
در یک دوره همگانی، یک اشکال باشد! در هر حال برای کسی که در یک بخش کوچک و کم بودجه کار میکند، برنامه آموزش از دور تنها گزینه موجود است؛
2.استفادهکننده میتواند با سرعت خاص خود مطالعه را پی بگیرد؛
3. دوره آموزش از راه دور باعث صرفهجویی در هزینههای سفر و اسکان میشود، و
مستلزم غیبت کارکنان هم نیست ــ و این امر همیشه موضوع جذابی برای کارفرمایان است؛
4. برنامههای آموزش از دور در طیفی از رسانهها موجودند. برخی از بستههای آموزشی
مشابه در رسانههای مختلف عرضه میشوند و در نتیجه استفاده کننده میتواند قالبی را
انتخاب کند که بیشترین تناسب را با نیازها و منابع او دارد؛
5. با این شیوه، آموزش در تمام دنیا دسترسپذیر میشود. دورههای بسیاری هستند که
عمده آنها در حال حاضر از سوی دانشگاههای امریکا ارائه میشوند و
دورههای کوتاهمدت و دورههای مقطعدار را بر روی اینترنت عرضه میکنند. اگر کسی که در بریتانیا زندگی میکند یقین کند که دوره خاصی از یک دانشسرا، دانشگاه یا موسسه
آموزشی در ایالاتمتحده، یا سنگاپور، یا استرالیا برایش کاملاً مناسب است، در این
صورت، فناوری موجود تمام موانع عملی را از میان برخواهد داشت.
با این که بستههای آموزش از راه دور از دهها سال پیش موجود بودهاند، همگرایی فناوریهای جدید رسانهای، زمینهساز رشد سریع دورههای آموزش از راه دور بر روی دیسک رایانه، دیسک فشرده خواندنی(CD-ROM) ، دیسک فشرده تعاملی(CD-I) و اینترنت شده است. بویژه اینترنت باعث گستردگی طیف دورههای موجود امروز، و افزایش روزافزون تعداد ارائهدهندگان این آموزشها شده، و آنان از اینترنت به عنوان یک واسطه ارائه استفاده میکنند. دانشگاه آزاد بریتانیا که دورههای آموزش از دور را از طریق رسانههای متفاوت ارائه میکند تدریجاً به این نتیجه میرسد که دانشجویانش به گونه فزایندهای از پست الکترونیکی برای ارتباط با استادان خود استفاده میکنند.
تعداد دانشجویانی که با استادان دانشگاه آزاد ارتباط برقرار میکنند در سال گذشته از 5000 ناگهان به 16000 دانشجو افزایش یافت. میزان اتصالهای اینترنتی در حال افزایش تصاعدی است و بنابر یکی از پیشبینیهای اخیر، میتوان انتظار داشت که تا سال 2000، تعداد استفادهکنندگان از اینترنت به رقمی حدود 52 میلیون نفر برسد این وضع، بازار گستردهای را برای ارائهدهندگان دورههای آموزش از دور فراهم میآورد. بررسیهای پیمایشی نشان میدهند که بخش بزرگی از استفادهکنندگان از اینترنت (91%) از این رسانه برای یکی از انواع آموزش از راه دور استفاده کردهاند.
اینترنت همچنین راه مفیدی برای روزآمدکردن برنامههای آموزشی مربوط به دیسکهای رایانه و دیسکهای فشرده است، که در نتیجه به افزایش طول عمر محصول کمک میکند و ارزش پول را افزایش میدهد. مثلاً سرمایهگذاری اولیه در یک محصول دیسک فشرده یا مهارتآموزی مبتنی بر رایانه (سیبیتی) (Computer-Based Training: CBT)را، در صورتی که بتوان محتوای آن را از طریق اینترنت به سادگی روزآمد کرد، میتوان جذابتر کرد. «اَسلیب» برای دوره «سیبیتی» خود با عنوان «اینترنت برای افراد کاملاً مبتدی» و برای برنامه دیسک فشرده خود با عنوان «فناوری در اداره» این رویکرد را در پیش گرفته است.
لازم است که خریداران و استفادهکنندگان مواد آموزش از دور به یاد داشته باشند که هر چند اینترنت از پروفایل بسیار خوبی به عنوان یک ابزار ارائه برخوردار است، مواد این دورهها را از طریق رسانههای دیگر، مثل نسخه کاغذی، ویدئو، تلویزیون کابلی، ماهوارهای و معمولی، دیسک فشرده و «سیدیآی»، و حتی نوارهای صوتی نیز میتوان به دست آورد. این نکته که محمل مندرجات دورهای، یک فناوری «قدیمی» باشد، لزوماً از اعتبار آن نمیکاهد. معیارهایی که در این رابطه باید بدانها توجه داشت عبارتاند از:
1ـ دوره مورد نظر تا چه اندازه با نیازهای استفادهکننده همخوانی دارد؛
2ـ آیا محمل مورد استفاده برای استفادهکننده کارایی دارد (به بیان دیگر، آیا استفادهکننده برای استفاده از بسته آموزشی، نیازمند خرید نرمافزار، سختافزار و / یا آموزش دیگری هم هست)؟
3ـ آیا مطالب دوره را میتوان به سادگی روزآمد کرد؟
4ـ آیا بسته آموزشی مورد نظر، نشان دهنده «ارزش» پول پرداخته شده هست؟
ارائهدهنده دوره آموزشی باید متعهد شود که نه تنها مطالب دوره را با مناسبترین رسانه در اختیار استفادهکننده قرار دهد (که این فقط وجه تجاری قضیه است)، بلکه باید این مطالب را در قالبی آسانکار ارائه کند. هدف از این امر آن است که استفادهکننده در هنگام استفاده از مطالب آموزشی، اوقات فرحبخش و آموزندهای داشته باشد، و نیز از بیعلاقگی و کسالت او، و در نتیجه، خودداری از ادامه آموزش جلوگیری شود.
دانشگاه آزاد که یکی از کارآزمودهترین ارائهدهندگان آموزش از دور در بریتانیا است، رکورد بسیار خوبی در حفظ دانشجویان به دست آورده: میزان تکمیل دوره توسط دانشجویان به 80% میرسد، که گواه برتری محصولات و خدمات آنهااست[3] . برنامه آموزش آزاد «اَسلیب» نیز تاکنون انصرافی نداشته، هر چند نمیتوان ادعا کرد که محصولات آموزش از دور اسلیب سابقهای به اندازه دانشگاه آزاد داشتهاند.
این فناوریهای نوین کمک میکنند که آموزش از دور در دسترس قرار بگیرد، و البته از قیمت آن کاسته شود. این برای کسانی از ما که چشم انتظار تمدید اشتغال ــ و آموزش و باز آموزش ــ برای چند سال دیگر هستند خبر خوبی است!
نظریههای یادگیری
تداعی گرایی (Associationism)
تداعی سنت گرایی از ارسطو فیلسوف یونانی باقی مانده است که در اواخر قرن نوزده و در اوایل قرن بیستم بصورت علمی و با عنوانهای "شرطی سازی ، نظریههای محرک - پاسخ و رفتار گرایی" در آزمایشهای پاولف (Pavlov )، ترندایک ( Thorndike) و اسکینر (Skinner) و ..." مورد مطالعه واقع شده است. این نظریات بر پیوند بین محرکها و پاسخها تاکید و یادگیری را حاصل آن میدانند. این نظریات "شناخت ، تفکر " و هر فرآیندی را که قابل مشاهده مستقیم نباشد را مردود میدانند.
یادگیری اجتماعی (Social Learning)
نظریه یادگیری اجتماعی شکل دیگری از نظریههای تداعی گرا است که در کارهای البرت بندورا (Albert Bandura) و جولیان راتر (Julien Rotter) دیده میشود. این نظریهها هم بر رابطه "محرک- پاسخ" تاکید دارند ولی در کنار آن بوجود "متغیرها و عوامل شناخت درونی" واسطه بین "محرک- پاسخ" اعتقاد دارند. این کار آنها بازتاب و تقویت کننده رویکردهای شناختی در روانشناسی است.
شناخت گرایی (Cognitiveism)
تاکید "رویکرد شناختی" معمولا ، بر ادراک (Perception) ، تصمیم گیری (Decision making )، پردازش اطلاعات و... است این نظریهها در مخالفت با "تداعی گرایی افراطی" بوجود آمدند. در واقع این نظریهها به جنبههایی از فرآیند یادگیری توجه کردند که در نظریههای تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود اعلام شده بود. از نظریه پردازان این حوزه میتوان با نظریههای (Gestalt)، پردازش اطلاعات و ... اشاره کرد.
نظریههای یادگیری، شرایط حصول یا عدم حصول یادگیری را تحلیل کرده و در دو مجموعه بزرگ رفتاری و شناختی طبقهبندی میشوند.[1]
1. نظریههای رفتاری
رفتارگرایی، دیدگاهی است که میگوید رفتار، باید به وسیلهی تجارب قابلمشاهده، تبیین شود نه به وسیلهی فرآیندهای ذهنی. از نظر رفتارگرایان، رفتار آن چیزی است که انجام میدهیم و مستقیما قابلمشاهده است و افکار، احساسات و انگیزهها، موضوعهای مناسبی برای علم مطالعه رفتار نیستند، زیرا آنها را نمیتوان مستقیما مشاهده کرد. نظریههای شرطیسازی کلاسیک، کوشش و خطا و شرطیسازی کنشگر، از دیدگاههای رفتاری هستند که این موضع را انتخاب کردهاند.[2]
این نظریهها، یادگیری را ایجاد و تقویت رابطه و پیوند بین محرک و پاسخ در سیستم عصبی انسان میدانند. از نظر صاحبنظران این رویکرد، در فرآیند یادگیری، ابتدا "وضع یا حالتی" در یادگیرنده اثر میکند، سپس او را وادار به فعالیت مینماید و بین آن وضع یا حالت و پاسخ ارائهشده، ارتباط برقرار میشود و عمل یادگیری انجام میپذیرد.[3]
الف. نظریه شرطیسازی کلاسیک
آنچه به نظریه شرطیسازی کلاسیک، پاسخگر، پاولفی یا بازتابی شهرت یافته، حاصل پژوهشهای دانشمند روسی ایوان پترویچ پاولف است که در آغاز قرن بیستم میلادی انجام گرفته است. کشف مهم پاولف، این بود که بازتابهای طبیعی یا نخستین جاندار را میتوان به کمک شرطیسازی، گسترش داد. بازتاب، به رابطهی سادهی بین یک پاسخ و محرکی که از طریق تاثیرگذاری بر یکی از اعضای حسی آن، پاسخ را تولید میکند، گفته میشود. طبق آزمایشهای پاولف، برای شرطیکردن حیوان آزمایشی(سگ)، مراحل زیر انجام میگیرد:
· محرکی مانند غذا، به حیوان ارائه میشود. این محرک، یک واکنش طبیعی و خودکار(ترشح بزاق) در ارگانیسم، ایجاد میکند. به محرکی که این واکنش طبیعی را ایجاد میکند، محرک غیرشرطی گفته میشود. واکنش طبیعی و خودکار ارگانیسم به محرک غیرشرطی، پاسخ غیرشرطی نام دارد.
· یک محرک خنثی مانند صدای زنگ قبل از محرک غیرشرطی، به ارگانیسم ارائه میشود. این محرک خنثی، پیش از شرطیشدن، هیچگونه پاسخی در ارگانیسم، ایجاد نمیکند.
· پس از چند بار همراه شدن محرک غیرشرطی(محرک طبیعی) با محرک خنثی که در آن همواره محرک خنثی پیش از محرک طبیعی میآید، محرک خنثی به تنهایی موجب ترشح بزاق میشود. حال گفته میشود که ارگانیسم، شرطی شده است. یعنی در حضور محرک خنثی(صدای زنگ)، که اکنون دیگر نیست و محرک شرطی نام دارد، با ترشح بزاق پاسخ میدهد. پاسخ ترشح بزاق حیوان به محرک شرطی را پاسخ شرطی مینامند.[4]
ب. نظریه کوشش و خطا
یکی از نظریهپردازان رفتاری، ادوارد.لی ثرندایک است. او تحت تاثیر روانشناسی فیزیولوژیک قرار داشت و معتقد بود که مشخصترین یادگیری در انسانها و حیوانهای دیگر، یادگیری از راه کوشش و خطاست که وی بعدها آن را یادگیری از طریق "گزینش و پیوند" نامید. به بیان دیگر، عکسالعمل یا پاسخ موجود زنده در مقابل محرک، ناشی از برقراری ارتباطات عصبی در درون اوست، بهطوری که در طول یادگیری، بهتدریج پاسخهای نادرست کم میشود و به جای آن پاسخهای درست که موجود را به هدف میرساند، ظاهر میشود و در ادامهی کار به یادگیری منجر میگردد.[5]
یادگیری در نظریهی ثرندایک به صورت گزینش یا انتخاب یک پاسخ، از میان مجموعهی پاسخهای موجود ارگانیسم و پیوند دادن آن پاسخ به موقعیت محرک، توصیف میشود. به همین سبب، به روش یادگیری ثرندایک، یادگیری از راه کوشش و خطا نام دادهاند.[6]
ثرندایک، با نشان دادن اینکه محرکهایی که بعد از رفتار واقع میشوند، بر رفتارهای آینده تاثیر میگذارند، از پاولف فراتر رفت. او در تعدادی از آزمایشهایش، گربهها را در جعبههایی قرار داد که مجبور بودند برای به دست آوردن غذا فرار کنند. او مشاهده کرد که به مرور زمان، گربهها یاد گرفتند با تکرار کردن رفتارهایی که به گریختن منجر میشود و نه تکرار کردن رفتارهایی که بیتاثیر هستند، با سرعت بیشتری از این جعبهها خارج میشوند. او از این آزمایش و خطا سه قانون زیر را به دست آورد:
· قانون اثر: این قانون، اعلام میدارد اگر عملی تغییر خشنودکنندهای را در محیط به دنبال داشته باشد، احتمال اینکه آن عمل در موقعیتهای مشابه تکرار شود، افزایش خواهد یافت. اما اگر رفتاری تغییر ناخوشایندی را در محیط به دنبال داشته باشد، احتمال تکرار آن کاهش مییابد.[7]
· قانون آمادگی: طبق این قانون، یادگیرنده باید از لحاظ رشد جسمی، عاطفی و ذهنی به اندازه کافی رشد کرده باشد تا بتواند مفهومهای مورد نظر را فرا بگیرد.
· قانون تمرین: براساس قانون تمرین، هر قدر محرکی را که پاسخ رضایتبخش به دنبال دارد، بیشتر تکرار کنیم، رابطهی بین محرک – پاسخ، پایدارتر خواهد بود.[8]
ج. نظریه شرطیسازی کنشگر
یکی دیگر از رفتارگرایان به نام بی.اف اسکینر بود که نشان داد رفتارهای شرطی و بازتابی، فقط بخش کوچکی از رفتارهای آدمی است. کار اسکینر نیز همانند ثرندایک بر رابطهی بین رفتار و نتایج آن مبتنی است. او میگوید اگر نتایج رضایتبخشی به دنبال یک رفتار بیاید، آن رفتار امکان بروز بیشتری مییابد و اگر آن نتایج رضایتبخش نباشد، رفتار مربوط به آن بروز پیدا نمیکند. همین نتایج رضایتبخش و غیر رضایتبخش است که شرطیشدن عامل یا کنشگر، نامیده میشود. در آزمایشهای اسکینر، موشها و کبوترها در درون محفظههای معروف به جعبهی اسکینر در وضعیت کنترلشدهای قرار داده میشدند و دگرگونیهای رفتاری آنان که ناشی از تغییرات منظم در نتایج آن رفتارها بود، مورد مشاهده قرار میگرفت.[9]
نام دیگر رفتار کنشگر، رفتار فعال است؛ زیرا برخلاف رفتار پاسخگر، ارگانیسم در انجام اینگونه رفتار، فعال است و بر روی محیط، عمل یا کنش میکند. از اینرو، اسکینر به آن نام کنشگر نهاده است.[10] برخی از قوانین مهم نظریه شرطیسازی عامل، به شرح زیر میباشد:
· تقویت مثبت: هرگاه بعد از پاسخی، محرکی را وارد محیط کنیم و آن محرک، احتمال بروز پاسخ را افزایش دهد یا سبب بقای آن گردد، به چنین محرکی تقویتکننده مثبت میگویند.
· تعمیم و تمییز: تعمیم، عبارت است از گسترش پاسخ از محرکهای اولیه به محرکهای مشابه و فرایندی است که طی آن، پاسخ یادگرفتهشده در حضور محرکی خاص، در شرایط دیگر و در حضور محرکهای دیگر نیز از ارگانیسم بروز میکند. اما تمییز از تعمیم نامناسب جلوگیری میکند، یعنی به یادگیرنده کمک میکند تا بین یک محرک و محرکهای دیگر تمییز قایل شود و بداند که در مقابل چه محرکی باید پاسخی مقتضی ارائه دهد و در مقابل چه محرکی پاسخ ندهد.
· تقویت منفی: یعنی خارج کردن محرک از موقعیت، به منظور افزایش رفتار مطلوب که در این حالت، یک محرک آزاردهنده، از موقعیت خارج میگردد یا تقلیل داده میشود.[11]
2. نظریههای شناختی
برای نظریهپردازان شناختی، یادگیری کسب و بازسازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن، اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره میشوند. آنان بر این باورند که یادگیری، یک فرآیند درونی است که ممکن است به صورت تغییر فوری در رفتار آشکار، ظاهر نشود بلکه بهصورت تواناییهایی در فرد ایجاد و در حافظهی او ذخیره میشود و هر وقت که بخواهد، میتواند آن تواناییها را مورد استفاده قرار دهد.[12]
نظریههای شناختی شامل نظریه گشتالت، آزوبل و بندورا است. صاحبنظران این رویکرد، یادگیری را ناشی از شناخت، ادراک و بصیرت میدانند. بدینصورت که آموختههای جدید فرد با ساختهای شناختی قبلی او تلفیق میگردد. چون یادگیری، یک جریان درونی و دائمی است و انسان همواره به جستجوی محیط زندگی خویش و کشف روابط بین پدیدهها میپردازد، پس ساخت شناختی خود را گسترش میدهد.[13]
الف. نظریه یادگیری گشتالت
بنیانگذار روانشناسی گشتالت، دانشمند آلمانی ماکس ورتایمر است و منظور از گشتالت، شکل، انگاره یا طرح است. معنی گشتالت در این نظریه آن است که، کل از اجزای تشکیلدهندهی آن بیشتر است. یعنی کل، دارای خواص یا ویژگیهایی است که در اجزای تشکیلدهندهی آن یافت نمیشود و از خیلی جهات، تعیینکنندهی خصوصیات اجزاء است.
یادگیری در این رویکرد، عبارت است از بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان یک کل یکپارچه و آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیلدهندهی موقعیت یادگیری حاصل میشود.
براساس نظریه ولفگانگ کهلر، یکی دیگر از نظریهپردازان گشتالتی، یادگیری زمانی به بینش میرسد که بتواند از راه درک روابط میان اجزای موقعیت یادگیری به صورت یک کل سازمانیافته، به تمامیت آن موقعیت پیببرد.
طبق این نظریه، چگونگی ادراک ما از پدیدهها مبتنی بر چندین قانون یا اصل، به نام قوانین سازمان ادراکی است. این قوانین، تواناییهایی ذاتی در انسان هستند که از طریق آنها فرد، پدیدههای ادراکی را سازمان میدهد. مهمترین قوانین سازمان ادراکی عبارتند از:
· قانون بستن یا تکمیل: با قانون تکمیل، واحدها و شکلهای غیرکامل به صورت واحدهای کامل، درک میشوند. تا زمانی که فرد با مسالهای درگیر است، درک او از موقعیت کامل نیست اما هنگامی که مساله حل شد، قسمت ناقص به صورت کامل درآمده و فرد به هدف خود میرسد.
· قانون شباهت: بنا به قانون شباهت، مطالب مشابه یا همگون از مطالب نامشابه بهتر ادراک شده و با هم به صورت اجزاء مرتبط و یکپارچه درمیآیند.
· قانون مجاورت: طبق این قانون، پدیدهها و اموری که نزدیک به هم قرار دارند، بهتر درک و آسانتر آموخته میشوند.
· قانون ادامهی خوب: با قانون ادامهی خوب یا جهت مشترک، سازمان ادراکی به نحوی تشکیل میشود که یک پارهخط مستقیم به صورت خط مستقیم و یک پارهدایره به صورت دایره ادامه مییابد.
· قانون سادگی: طبق قانون سادگی یا سهولت، ما پدیدهها را به صورت سادهشده، درک میکنیم.
· قانون شکل و زمینه: طبق این قانون، خواص پدیدههای گشتالتی این است که در زمینهای که یافت میشوند، بهطور مشخص و برجسته جلوه میکنند. شکل در هر زمینهای، همان گشتالت است، یعنی چیزی که درک میشود و زمینه عبارت است از صحنهای که شکل در آن، ظاهر میگردد.[14]
ب. نظریه یادگیری معنیدار کلامی
واضع این نظریه، دیوید آزوبل روانشناس آمریکایی است. در این نظریه، ساخت شناختی عبارت است از مجموعهای از اطلاعات، مفاهیم، اصول و تعمیمهای سازمانیافتهای که فرد قبلا در یکی از رشتههای دانش، آموخته است. معنی نیز در اینجا، نقش مهمی دارد که به وجود نوعی قرینه یا معادل ذهنی برای یادگیریها در ساخت شناختی یادگیرنده، وابسته است.
یک مطلب هنگامی معنادار است که قابل ارتباط دادن با مطالبی باشد که از پیش در ساخت شناختی یادگیرنده وجود دارد. به همین قیاس، یادگیری معنیدار از راه ایجاد ارتباط بین مطالب تازه و مطالب قبلا آموختهشده، به وجود میآید. هنگام یادگیری مطلب تازه به صورت معنیدار، آن مطلب جذب ساخت شناختی یادگیرنده میشود، این جذب شدن مطالب در ساخت شناختی شمول نام دارد.
در روش آموزشی آزوبل، پیشسازماندهندهها، نقش اصلی را بر عهده دارند. پیشسازماندهنده، مجموعهای از مفاهیم مربوط به مطلب یادگیری است و هدف آن در جلب توجه یادگیرنده به مفاهیم عمدهی مطلب مورد یادگیری است. روابط میان مطالب را برجسته میسازد و مطالب جدید را به آنچه قبلا کسبشده، ربط میدهد.[15]
ج. نظریه اجتماعی – شناختی
بنیانگذار این نظریه، آلبرت بندورا، روانشناس کانادایی است. او میگوید عوامل شخصی(نظیر باورها، انتظارات و نگرشها)، رویدادهای محیطی(فیزیکی و اجتماعی) و رفتارهای(عملی و کلامی) فرد با یکدیگر تاثیر متقابل دارند و هیچ یک از این سه جزء را نمیتوان جدا از یکدیگر به عنوان تعیینکننده رفتار انسان به حساب آورد. وی این تعامل سهجانبه را تعیینگری متقابل نامیده است. یعنی رویدادهای محیطی بر رفتار تاثیر میگذارد، رفتار محیط را تحت تاثیر قرار میدهد و عوامل شخصی بر رفتار اثر میگذارد و برعکس.
در این نظریه، گفته شده است که یادگیرنده از طریق مشاهده رفتار دیگران به یادگیری میپردازد. وقتی یادگیرنده، رفتار شخص دیگری را مشاهده میکند که آن شخص برای انجام آن رفتار، پاداش یا تقویت دریافت مینماید؛ آن رفتار توسط فرد مشاهدهکننده، آموخته میشود. به این نوع تقویت، تقویت جانشینی میگویند.[16] بندورا، یادگیری از راه مشاهده را در چهار فرآیند زیر، اینگونه آورده است:
· فرآیندهای توجه: پیش از اینکه چیزی از یک الگو یا سرمشق آموخته شود، آن الگو باید مورد توجه قرار گیرد و صرفا چیزی که مورد مشاهده و توجه قرار میگیرد، آموخته میشود.
· فرآیند بهیادسپاری: برای اینکه اطلاعات به دست آمده از راه مشاهده، مفید واقع شود، باید حفظ گردند. به اعتقاد بندورا در فرایند بهیادسپاری، اطلاعات بهطور نمادی و به دو صورت تجسمی و کلامی ذخیره میشوند. نمادهایی که به صورت تجسمی یا تصوری ذخیره میشوند، تصاویر ذخیرهشدهی واقعی از تجارب الگوبرداریشده هستند که مدتها پس از یادگیری مشاهدهای قابل بازیابیاند و میتوان مطابق آن عمل کرد.
· فرآیند بازآفرینی(تولید رفتاری): فرایند تولید رفتاری، تعیین میکند که آنچه یاد گرفته شده است، تا چه میزان به عملکرد تبدیل میشوند.
· فرآیند انگیزشی: در نظریه بندورا، تقویت دو نقش عمده ایفا میکند. یکی اینکه، انتظاری در مشاهدهکنندگان ایجاد میکند مبنی بر اینکه اگر مانند الگویی که برای فعالیتهای معینی تقویت شده است، عمل نمایند، تقویت خواهند شد. دوم اینکه، نقش یک مشوق را برای تبدیل یادگیری به عملکرد ایفا میکند.[17]
[1]. شعبانی، حسن؛ مهارتهای آموزشی و پرورشی، تهران، سمت، 1383، چاپ هجدهم، ص 22.
[2]. بیابانگرد، اسماعیل؛ روانشناسی تربیتی، تهران، ویرایش، 1384، چاپ اول، ص 193.
[3]. مهارتهای آموزشی و پرورشی، پیشین، ص 22.
[4]. سیف، علیاکبر؛ روانشناسی پرورشی نوین، تهران، دوران، 1387، چاپ ششم، صص 121 – 120.
[5]. مهارتهای آموزشی و پرورشی، پیشین، ص 25.
[6]. روانشناسی پرورشی نوین، پیشین، ص 131.
[7]. رابرت.ایی، اسلاوین؛ روانشناسی تربیتی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، روان، 1385، چاپ اول، ص 161.
[8]. مهارتهای آموزشی و پرورشی، پیشین، صص 28 – 27.
[9]. لطفآبادی، حسین؛ روانشناسی تربیتی، تهران، سمت، 1384، چاپ اول، ص 233.
[10]. روانشناسی پرورشی نوین، پیشین، ص 133.
[11]. مهارتهای آموزشی و پرورشی، پیشین، ص 48.
[12]. روانشناسی پرورشی نوین، پیشین، ص 148.
[13]. مهارتهای آموزشی و پرورشی، پیشین، ص 22.
[14]. اولسون، متیو.اچ و هرگنهان، بی.آر؛ مقدمهای بر نظریههای یادگیری، ترجمه علیاکبر سیف، تهران، دوران، 1388، چاپ هشتم، ص 324.
[15]. روانشناسی پرورشی نوین، پیشین، صص 180 و 158.
[16]. همان، ص 156.
[17]. مقدمهای بر نظریههای یادگیری، پیشین، صص 405 – 403.
نظرات شما عزیزان: